نی نامه(مولوی)
بشنو از ني چون حکایت ميکــند
از جداييــــها شکایت ميکــنــد
کز نيســـــتان تا مــــــــــرا ببـــريدهاند
در نفيرم مرد و زن ناليـــــــــــــــــدهاند
ادامه مطلب
رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم
بشنو از ني چون حکایت ميکــند
از جداييــــها شکایت ميکــنــد
کز نيســـــتان تا مــــــــــرا ببـــريدهاند
در نفيرم مرد و زن ناليـــــــــــــــــدهاند
سلام
بازم یه آهنگ دیگه دارم براتون.نمیدونم حادثه رو دانلود کردین یا نه
الان هم یه اهنگ از مجید علیپور براتون گذاشتم
سلام
تصمیم گرفتم هر چند وقت یک بار بعضی از آهنگ های خوب رو برا دانلود بزارم
امروز هم میخوام ترانه حادثه رو برا دانلود بزارم
ایشالا که دوس داشته باشین
دانلود: محسن یاحقی-حادثه
تو اين شباي بي کسي خدا به دادم برس
دارم ميميرم اي خدا ديگه طاقت ندارم
تو اين شبا کسي واسم نمونده
سخته...
سخته دور و ورت پر باشه از آدم ولي تو باز ناراحت باشي
سخته تو رو بخندي همه رو شاد کني ولي تو دلت يه چيزي باشه که خنده که هيچ آدم نتونه يه کوچولو از ته دل لبخندي بزنه
سخته نتوني حرفت به کسي بگي
سخته بغض گلوت بگيره نتوني بشکنيش
سخته اين دل يه چيزيش بشه ولي خودتم ندوني چي شده
سخته...
سخته يه عمر شاد باشي
يه عمر يه کسي باشي پر طرفدار
واسه همه مهم
واسه همه يه اميد
يدفه خودت بشي نااميد
يدفه ببين اين دنيا مثل آوار داره ميريزه روي سرت
يدفه ببيني پس اون همه آدم که دور و ورت بودن کوووووو؟
ديگه کسي نيس!!!!!!!!
وااااااي
من که هميشه همه رو دلداري ميدادم اما حالا کسي نيس بياد دستم بگيره بگه چي شده؟
فقط همين ميخواستم
حالم امروز از ديروز بدتر است
امروز هم مثل ديروز دلم تنهاست
امروز هم مثل ديروز تو شهر خودم غريبم
بريدم از اين دنيا...
بريدم بخدا...
آخرین تنها
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمي خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولي بسيار مشتاقم،
که از خاک گلويم سوتکي سازد،
گلويم سوتکي باشد به دست کودکي گستاخ و بازيگوش،
و او،يکريز و پي در پي دم خويش را بر گلويم سخت بفشارد،
و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد
بدين سان بشکند در من
سکوت مرگبارم را
کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای دور اجاقی ساده بود
شب که می شد نقشها جان می گرفت
شاهزاده کوچولو چی می خوای
روی زمین جای تو نیست
اینجا امیدی به سحر برای فردای تو نیست
آفتاب غروبی نداریم
روزهای خوبی نداریم
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟
عمر ما ار مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا ؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا ؟
وه که با این عمر های کوته بی اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ؟
آسمان چون جمع مشتاقان ، پریشان می کند
درشگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟
بی مونس و تنها چرا ؟
تنها چرا ؟ حالا چرا
آواز عاشقانه ی مادر در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد
ای وای، های های عزا در گلو شکست
آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
«بادا» مباد گشت و «مبادا»به باد رفت
«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست
قیصر امین پور
امشب که دلم هوای درد و دل دارد...همه مرا به حالم رها کرده اند
نمیدانم به چه کسی بد کرده ام...که این طور مرا ویران کرده اند
در اطرافم دوستان زیادی داشتم اما چرا مرا تنها گذاشته اند
نمیدانم...
نمیدانم...
در این دنیا هیچکس به حال من نمی گرید...
این همه دوست پس کجا هستند که کباده دوستی میزدند؟
دوستی نیست بگوید که چرا ویرانی از دنیا...
دوستی نیست بگوید که چرا بیزاری از دنیا...
در این دنیا هیچکس به حال من نمی گرید...
دوستان با وفایم بی وفا شده اند
تنهایم گذاشته اند
پس بگذارید تنها بمانم
مرهم درد من فقط تنهاییست
فک کنم در این دنیا فقط تنهایی حال مرا درک میکند
به تازگی تنها دوست من تنهایی است...
تنهایی همان غم من است...
آخرین تنها
حس ميکنم غريبم
حس ميکنم تو دادي از اولش فريبم
حس ميکنم نديدي چه گريه هايي کردم
براي ديدن تو خدا خدا ميکردم
خدا خدا ميکردم
حس ميکنم رو ابرا گريه رو جا گذاشتم
براي خوشبختيمون چه قصه هايي داشتم
حس ميکنم هميشه دروغي با من بودي
دروغي دل سپردي تو اشتباهم بودي
حس ميکنم که رفتي بخواي با اون بموني
دوباره خاکم کني منو هلاکم کني
منو هلاکم کنی...